یک غزل مهمان من باش و پس از آن، شب بخیر
نرم نرمک دستی افشان، پای کوبان، شب بخیر


وسعت غم‌های ما را نیست مرزی آشکار
زین سبب لختی قلم بر ما بگریان، شب بخیر


در نگاهت شور و مستی می تراود چون شراب
شور و مستی را از این مستان تو نستان، شب بخیر


لحظه ای دیگر بمان ای عاشق شعر و غزل
میزبان اکنون تویی، ما نیز مهمان، شب بخیر


زائرم من، شوق دیدار توام اینجا کشاند
بیش از این، این زائر خود را مرنجان شب بخیر


زیر باران خیس خواهی شد، کمی دیگر بمان
یک غزل مهمان من باش و پس از آن شب بخیر...